آنچه بر ما گذشت

خاطرات من و دوستان دبیرستام از سال ۱۳۷۶ به بعد

آنچه بر ما گذشت

خاطرات من و دوستان دبیرستام از سال ۱۳۷۶ به بعد

مجله خارجَکی

بعد از امتحان ریاضی بود که نجمه و فائزه آمدند و ازم خواستن که به هر بهانه ای شده آدرس خونه نیکو را ازش بگیرم تا اونها بتوانند به عنوان کادوی تولدش ، اشتراک یه مجله خارجی را که اصلاً راستشو بخواهید اون موقع نپرسیدم چیه و در مورد چیه را بگیرند... نقشه ساده بود من به سمت در مدرسه یعنی درست جایی که بچه ها تجمع کرده بودند رفتم البته با حالتی غمگین و افسرده و از اون جایی که کسی عادت نداشت منو اونجوری ببینه بلافاصله نقشه گرفت و فهیمه پرسید چی شده؟ گفتم: نمی دونم اما اینجوری که بویش میاید منو سال دیگه این مدرسه راه نمی دن... یه کمی بغض کردم. نجمه گفت عیبی نداره فوقش بهت نامه می دهیم!!!!(تلفن هم نه فقط نامه می دن؟!!) منم گفتم من که آدرستونو ندارم نجمه گفت خب بنویس و اینجوری آدرس 6-7 نفر را گرفتم که فقط البته یکیش به دردمون می خورد. الان که فکر می کنم چند تا سوال تو ذهنم مطرح میشه. چه طور اون روز گول همچین حرف مسخرهای را خوردن؟ چه طور نپرسیدن از کجا می دونی که سال دیگه نیستی؟ کی می توانست حدس بزنه آینده چی میشه؟  مگه تلفن را ازت گرفتن که می خواهی نامه بنویسی؟ واقعاً ما اینقدر ساده بودیم؟ به هرحال ما آدرس را بدست آوردیم و نجمه و فائزه خوشحال و خندان رفتن دستمزد من هم یه بوس بود که فائزه زحمتش را کشید...

نظرات 6 + ارسال نظر
پریسا سه‌شنبه 8 آبان 1386 ساعت 10:22 ق.ظ

....باهاش حال نکردم.....ببخشیدااااا.....

خاطره است فقط
واسه حال کردن ننوشتمش...

فهیمه به قول تو مفتول که الان توپول سه‌شنبه 8 آبان 1386 ساعت 05:01 ب.ظ

بوس مهدیه جونم . عاشقتم این خاطرات و مینویسی. خیلی هاشو یادم رفته بوددد که داره یاداوری می شه

سلااااااااااااااام دوستم
مرسی خیلی حال کردم که ای طرفها دیدمت

نجمه چهارشنبه 9 آبان 1386 ساعت 12:52 ب.ظ

وای مهدیه!!!!‌ یادته!!!!!!!!!!!!!!!
فقط می خوام بعد از ۹ سال برات توضیح بدم که اون مجله خارجی نبود! از این مجله های آیرانی بود که روی کاغذ گلاسه چاپ می شد و خیلی زرق و برق داشت چون عکس هنرپیشه ها توش خوشگل می یفتاد! :-)

... البته مطالب خوندنی هم داشت!‌ من و نیکو یک عادتمون این بود که بعد از مدرسه می رفتیم دمه یک دکه روزنامه فروسی پایین تر از چهار راه!‌ و اونجا با هم این مجله رو کشف کرده بودیم!
:-)

خوب شد گفتی شاید باید اسم این خاطره را عوض کنم مثلاْ بگذارم مجله فیلم یا مجله ایرونی!

نیکو چهارشنبه 16 آبان 1386 ساعت 04:34 ب.ظ

اسم مجله سینما تاتر بود......همش و دارم ... ۱۲ تا مجله رنگی با عکسهای با کیفیت که برای اون موقع خیلی بود....کلی ذوق زده شدم .... مرسی نجمه و فاءزه.

ندا پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1387 ساعت 07:42 ق.ظ

این دوستیهارو با ۱دنیا نمی شه عوضشون کرد

چرا میشه تازگی ها با پول و خر میشه عوضشون کرد.. بقیه کردند این کارو شد شما هم امتحان کن شاید شد

مهندس مونومی جمعه 3 خرداد 1387 ساعت 02:21 ق.ظ

مهدیه توپولی من خوب شد اون موقع ایمیل نبودش... والاااا هیچ جوری نقشمون نمی گرفت.. البته در واقع نقشت ... چون منکه کلی زور میزدم شاید یک مسئله ریاضی رو می شد حل کنم و نقشه و اینا به ذهنم نمی رسیدددد... یعنی عااااالیه مهدیه....

یک مسئله بی انصاف؟ تو تمام مسئله ها را حل میکردی...مهندس مونومی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد