آنچه بر ما گذشت

خاطرات من و دوستان دبیرستام از سال ۱۳۷۶ به بعد

آنچه بر ما گذشت

خاطرات من و دوستان دبیرستام از سال ۱۳۷۶ به بعد

حرف دوم

به خدا قرار نیست توی این وبلاگ هم مثل خیلی وبلاگ های دیگه چندتا عکس قشنگ و چندتا متن و سخن زیبا از مفاخر و مشاهیر بزرگ بنویسم.البته شاید در کنار کار اصلی ام برای تنوع هم که شده یه کارهای دیگه ای انجام بدم اما حرف اصلی ام چیز دیگه ایست.می خواهم شرح وقایع نه آدمهای بزرگ و مشهور،بلکه آدمهای کوچیک و شاید خیلی کوچیک را براتون بگم که سنشون از 14 سال شروع میشه.این یه قصه است که البته همش را نمی شه گفت. اما شیرین ترین ها و بهترین هایش را حتماً خواهم گفت که شرح حال خودمه و آدمهایی که در کنارم بودن. من هم مثل بیشتر شماها معتقدم بهترین روزهای زندگی ام دوران دبیرستان و بهترین دوستانم، دوستان دوران دبیرستانم است. این وبلاگ را واسه اونا ساختم که اولاً خاطرات شیرین دوران دوستی مان را بر اساس 7جلد سررسید سالیانه بهشون یادآوری کنم و بعد یه جورایی بهشون ثابت کنم که چقدر دوستشون داشتم ، دارم و خواهم داشت.

نظرات 1 + ارسال نظر
پریسا یکشنبه 8 مهر 1386 ساعت 10:39 ق.ظ

نمی دونی چقدر شعف زدم که اولین نفری هستم که از خودش نظر در وکنه! هم هیجان زده شدم و هم دلم گرفت...یعنی بازم یادم افتاد که دیروز فهیمه رفت...و من هنوزم گریه دارم!!!باورت میشه؟؟؟با خوندن اینا دوباره دلم هوای باهم بودنمونو کرد... بخصوص که این اواخر همه چی خوب بود...میخوام اعتراف کنم که بهت می بالم که سعی میکنی همه خاطراتمونو همیشه زنده نگه داری...و ازت ممنونم...هرکدوممون هرجا و با هر کی و تو هر شرایطی که باشیم یه وقتایی به هم احتیاج داریم(این اعتقاد منه)ازت می خوام که ادامه بدی...هر روز بهت سر میزنم و یه گوشه از دلمو به خاطراتمون اضافه میکنم...خیلی دلم واسه فهیمه تنگیده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد