آنچه بر ما گذشت

خاطرات من و دوستان دبیرستام از سال ۱۳۷۶ به بعد

آنچه بر ما گذشت

خاطرات من و دوستان دبیرستام از سال ۱۳۷۶ به بعد

خیلی کوتاه

دبیر عربی داشت درس میداد .ما به خاطر فرم بدنش بهش می گفتیم گلابی. عاطفه مدام صداشو صاف میکرد و بلند بلند اهن اوهون می کرد. آخر سر اعصاب گلابی خورد شد و داد کشید: مگه سر توالت نشستی ؟ حتماً پدر و مادرت این صداهارو در میارن که تو یاد گرفتی.و ناراحت پشت میزش نشست.عاطفه روی زمین ولو شده بود و می خندید اما می دونید اصلاً از کاری که کرد خوشم نیومد. گلابی خیلی مهربون و به فکر بچه هاست. قبول دارم درسش گنده ولی خودش خوبه. بعدشم چرا آدم باید کاری کنه که بهش توهین بشه. این کار عاطفه رو گذاشتم به حساب جلب توجه کردن و گنده لاتی.نظر شما چیه؟

نظرات 5 + ارسال نظر
نجمه شنبه 28 مهر 1386 ساعت 12:54 ق.ظ

با حرفت کاملاٌ موافقم!
اولا که ... شاید گلابی خنده دار بود و درسش هم اعصاب خورد کن ... ولی آدم خوبی بود. هیچ وقت نمی خواست کسی اذیت بشه.
دوما که عاطفه کاری به این کار ها نداشت. همیشه می خواست یک طوری جلب توجه کنه.

ایلناز یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 04:04 ب.ظ

من با نظر تو موافقم

ندا دوشنبه 9 اردیبهشت 1387 ساعت 07:56 ق.ظ

نکنه با عاطفه خصومت شخصی دارین ؟
عاطفه ۱قلب مهربون داره که هیچکی نداره.چیکارش کنیم بچمون خیلی شربود

نه ندا جان اصلا اشتباه نکن اصلا بحث کدورت نیست سالها از اون روزها می گذره اگر چیزی را جایی میگم واسه اینه که به خواننده پیش ذهنی بعد را داده باشم... این ها دیدگاه های منه درست یا غلط اون موقع اینطوری برداشت کردم.بازم تاکیید میکنم من همه چی را نمی نویسم مگر اینکه مجبور باشم به نکته ای اشاره کنم. به هر حال گذشته با تمام خوبی ها و بدی هایش گذشته و اصلا ارزش این بحث ها را نداره این فقط یه نیم نگاه به گذشته است بهش دقت زیاد نکن

ندا چهارشنبه 11 اردیبهشت 1387 ساعت 07:35 ق.ظ

می دونم گلم من عاشق همتونم

توی این حرفت که اصلا شک نکن...

پیرایه سه‌شنبه 11 تیر 1387 ساعت 04:12 ب.ظ

تو رو دوست دارم نمی خوام نظر مخالف بدم ولی عاطفه رم دوسش دارم آخه.....

بعضی وقتها نمیشه نظر داد میدونم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد